loading...
جوک:لطیفه:بازی:سرگرمی
محمد محمدی بازدید : 723 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

سلام

بله. همین! مردک!! مگه خودت چه کردی؟

تو که بودی...

نذار که هرچی تو دلم هه بریزم بیرون!

که ممکنه از آه دل من آتیش بگیری................

بگذریم!!

مهندس بابت شعر ممنون! متفاوت نقل شده، هزار جور. نقل شما هم یکی از خوباشه، ولیکن اینک هم هه:


شنیدیم که محمود غزنوی، شب دی می خورد و شبش جمله در سمور گذشت!

گدای گوشه نشینی، لب تنور گرفت!

لب تنور بر آن بی نوای عور گذشت...

علی الصباح بزد نعره ای که: ای محمود

شب سمور گذشت و لب تنور گذشت...

(این کاملش، اینم ادامش:)

شب یلدا نیز می گذرد، چه در پوست سمور و چه لخت و عور پای تنور!!

گنج و رنج و غم و شادی جهان در گذر است...

عاقل آن به، که در اندیشه پایان باشد...

(البته آخرش از اولش جداست ولی باهاشه...)

(شعر رو پیدا کرده بودم، منتهی به دلایل امنیتی نخوندم!)

(خدا استادمون رو بیامرزه!!)

خوب!

خبر خاصی نیست؟

سه شنبه که نگو...

چه شبی بشه!!

این شعر هم سرودم برای سه شنبه:


سه شنبه های عاشقی، چرا فرا نمی رسد؟

به دوستان با وفا، مگر ندا نمی رسد؟

دلم گرفته عاشقان، از این هوای بی کسی...

به داد دل شکستگان مگر خدا نمی رسد؟


البته اصلاحات اساسی نیاز داره که حسش نی...........

خیلی مخلصیم!

اینم لینک ویدئوی آنلاین ایرونی

لینک سایت

خلاصه که خیلی مخلصیم. شل و پل!

یوهاهاها...............

تا سه شنبه!

فی امان الله...

امضاء: مورینیهو

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 95
  • بازدید سال : 190
  • بازدید کلی : 9,594